۲۳ شهریور ۱۳۸۶

يك شبه ديگه باز از پدربزرگ پرسيدم : پدربزرگ بابا كجا رفته ؟
پدر بزرگ : پسرم پدرت به يه سفر خيلي خيلي دور رفته ، رفته پيش ستاره ها .
پرسيدم : پدر بزرگ چرا ستاره ها اين قدر از ما دورن ؟
پدربزرگ : نمي دونم.
(اطلاعات پدربزرگ يك مقداري ضعيف بوده)