۱۲ مهر ۱۳۸۷
از به هم پیوستن تعدادی "تضاد"، زندگی تشکیل می شود. عمویم برزگر بود. روبوسی با صورت خشک او زخم می کرد صورتم را. ولی سرش چرب بود. خشکی را مدیون سال ها کار و چربی را مدیون اقبالش بود. چربی آزار دهنده و بی جا... خشکی آزار دهنده و بی جا... زندگی بی جا و آزار دهنده... از به هم پیوستن تعدادی تضاد، زندگی تشکیل می شود. بازتاب تضاد ها در مغزم... بازتاب تضاد ها در مغزم... این روز ها بازتاب تضاد ها در مغزم...
اشتراک در:
Comment Feed (RSS)
|