نمايشنامه ي "پيرمردي كه در خيابان ادرار مي كند"، قسمت اول:
پيرمردي كه در خيابان ادرار مي كند نگاهي به خيابان انداخت. خيابان شلوغ بود. ساعتي گذشت... اكنون خيابان خلوت تر شده بود. پيرمردي كه در خيابان ادرار مي كند به كنار خيابان آمد. نگاهي به سمت راست خود انداخت و نيز به چپ...هيچكس نبود. پيرمردي كه در خيابان ادرار مي كند، در خيابان ادرار كرد...لحظه اي گذشت...باز به سمت راست خود و نيز به چپ نگاهي انداخت. هيچكس نبود. اما...
آيا پيرمردي كه در خيابان ادرار مي كند باز هم در خيابان ادرار خواهد كرد؟
منتظر قسمت بعدي نمايشنامه باشيد...
پ.ن) اين نمايشنامه رو در اعتراض به اين" زندگي ِ ادراري" نوشتم كه اميدوارم مورد توجه تون قرار بگيره.
|