پوچستان، قسمت پنجم :
_ سلام
_ سلام
_ بيا به هم بخنديم.
_ چرا؟
_ نمي دونم.
_ بيا بحث هاي كليشه اي كنيم.
_ تكراريه.
_ عيب داره؟
_ نه.
_ من شروع كنم؟
_ باشه.
_ سلام
_ سلام
_ آقا عيناً همون جنس با همون رنگ با همون سايز با همون قيمت، چهار تا مغازه اون ور تر...
_ همين مجيد شاطر خودمون، يك كاسه مي گذاشت رو سرمون دورش را مي تراشيد. حالا اسمش را گذاشتن آلماني.
_ آقا هوشنگ هستيد ديگه؟ با او هوشنگ ها چه نسبتي داريد؟
_ مي گن موسيقي گذاشتن واسه گياهان، اون گياهايي كه مو سيقي بهتري براشون گذاشتن بهتر رشد كردن.
_ شما فكر مي كني پيتزا چيه؟ يك كم خمير رو آوردند با يك ذره سويا ...
_ آقا خارج كه اينجوري نيست كه... اونجا سه ثانيه برق بره تمام كارگرا اعتصاب مي كنند.
_ بله. تو چين مثكه يك نفر با قدرت فكرش بر نيروي جاذبه غلبه كرده بوده.
_ متاسفانه ما در ايران براي افكار ارزش قائل نيستيم.
_ حالا ديروز تو اخبار مي گفت اينايي كه چت زياد مي كنن باعث سرطان مي شوند.
_ هوا چقدر گرم شده.
_ عجب.
_ ... خسته شدم. بيا يك كار ديگه بكنيم.
_ ما كه ديگه كاري به غير از اين بلد نيستيم.
_ من يك كاري بلدم بگم؟
_ بگو.
_ يك نفر بي دقتي كنه بعد اون يكي بهش تذكر بده.
_ باشه.
_ من اول مي خوام بي دقتي كنم.
_ نه. من بي دقتي مي كنم تو تذكر بده بعد تو بي دقتي كن من تذكر ميدم.
_ ...
پوچستان، قسمت اول
پوچستان، قسمت دوم
پوچستان، قسمت سوم
پوچستان، قسمت چهارم
_ سلام
_ سلام
_ بيا به هم بخنديم.
_ چرا؟
_ نمي دونم.
_ بيا بحث هاي كليشه اي كنيم.
_ تكراريه.
_ عيب داره؟
_ نه.
_ من شروع كنم؟
_ باشه.
_ سلام
_ سلام
_ آقا عيناً همون جنس با همون رنگ با همون سايز با همون قيمت، چهار تا مغازه اون ور تر...
_ همين مجيد شاطر خودمون، يك كاسه مي گذاشت رو سرمون دورش را مي تراشيد. حالا اسمش را گذاشتن آلماني.
_ آقا هوشنگ هستيد ديگه؟ با او هوشنگ ها چه نسبتي داريد؟
_ مي گن موسيقي گذاشتن واسه گياهان، اون گياهايي كه مو سيقي بهتري براشون گذاشتن بهتر رشد كردن.
_ شما فكر مي كني پيتزا چيه؟ يك كم خمير رو آوردند با يك ذره سويا ...
_ آقا خارج كه اينجوري نيست كه... اونجا سه ثانيه برق بره تمام كارگرا اعتصاب مي كنند.
_ بله. تو چين مثكه يك نفر با قدرت فكرش بر نيروي جاذبه غلبه كرده بوده.
_ متاسفانه ما در ايران براي افكار ارزش قائل نيستيم.
_ حالا ديروز تو اخبار مي گفت اينايي كه چت زياد مي كنن باعث سرطان مي شوند.
_ هوا چقدر گرم شده.
_ عجب.
_ ... خسته شدم. بيا يك كار ديگه بكنيم.
_ ما كه ديگه كاري به غير از اين بلد نيستيم.
_ من يك كاري بلدم بگم؟
_ بگو.
_ يك نفر بي دقتي كنه بعد اون يكي بهش تذكر بده.
_ باشه.
_ من اول مي خوام بي دقتي كنم.
_ نه. من بي دقتي مي كنم تو تذكر بده بعد تو بي دقتي كن من تذكر ميدم.
_ ...
پوچستان، قسمت اول
پوچستان، قسمت دوم
پوچستان، قسمت سوم
پوچستان، قسمت چهارم
|